گفت من با لباس خونه از اتاق بیرون نمیام ، همه گفتن همینطور خوبی دختر ، گفت نه خوب نیست من این شکلی نمیام

بلند شدم لباساشو براش آوردم و تنش کردم.
گفت جورابم که صورتیه رو هم میخوام ، جوراباشم پاش کردم.

گفتم این روسریت همرنگ مانتوته میخوای؟
گفت نه اون که صورتیه رو میخوام قشنگ تره جنسشم لیز نیست که موهام بیرون بیاد :|

لطفا" و ان یکادمو که دایی برام خریده گردنم کن
گوشواره هامم گوشم کن
دستبندامم میخوام
ساعت هوشمندمم دستم کن :|
نیم وجبی چ ساعتیم داره :|

باند دستمو میدی زیر روسریم که پیدا نباشه؟
آره درستش میکنم :)
راستی گیره ی روسریمم بزن موهام بیرون نیاد.

تو آینه خودشو نگاه کرد خیالش راحت شد که قشنگه مثل همیشه.
لبخند زد و گفت حالا بریم تو سالن پیش مهمونا
:)

بغلش کردمو محکم بوسش کردم و خداروشکر گفتم ، دلم آروم شد از اینکه زنده اس و نفس میکشه و حالش خوب شده و حواسش به حفظ همه ی رفتارهای دخترونشم جمع_
:)

* یه نگاه تو آینه به خودم انداختم و صورت مآهتو تو وجودم دیدم مصمم تر و قوی تر ، تو وجودم گفتم
تا آخرش باهاتم
تا آخرش عاشقتم و وفادارتم
:)
خیلی خوبه عشق به تو و عاشقت بودن
اصن همه ارزش عالم و همه ارزش زندگی همینه

+ این از لطف توئه که ما الآن عزادار نیستیم مهربون خدا ، تو ب همه ما رحم کردی.ممنونم که مطهره رو برگردوندی.خیلی ممنونم

+ بازم ب ما رحم کن خدای مهربون ، توی هر لحظه و هر شرایطی و هر مشکلی ب ما رحم کن خدا جونمون پروردگار مهربون ما

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نوین تک | مدل سازی و ریخته گری زیره کفش Danielle سلامت روز youmovies مهدی توییتر بیرجند موزیک از دریچه ی چشم من کابینت و کمد دیواری ⭐✴ دنیای سحر و جادو ✴⭐ Bruce