مادرم میگه مطهره چیکار میکنی ؟
میگه هیچی ، سختی های روزگارو میگذرونم 
-
مطهره میگه خاله پیتزایی که خریدم چی شد؟
خاله رفتم پیتزا خریدم تازه 3 تومنم تخفیف گرفته بودم :)
اینقدم خوشحال بودم اما نمیدونم چی شد موتوری خورد بهم دیگه بعدشو یادم نمیاد

خاله پیتزا هام چی شد؟ کی خوردشون؟
مامانم میگه هیچی ، حتما پرس شد با زمین ، کسی نخوردشون
داییم گفت از این ب بعد برا مطهره جشن پیتزا میگیریم :)

-
میگه خاله من این اتفاق برام افتاد فهمیدم همه منو خیلی دوست دارن ، قبلش فکر میکردم کسی زیاد منو دوست نداره ولی حالا فهمیدم همه منو خیلی دوست دارن*
-
میگه خاله اینقدر تو بیمارستان موندم که دلم برا همه چی خونمون تنگ شده حتا برای در دستشویی خونه مون :|
-
میگه خاله وقتی هایی که خیلی همه جای بدنم درد میگیره به نقطه ای که از بقیه کمتر درد میکنه فکر میکنم که یکم یادم بره
-
خاله شنیدم همه برای من گریه کردن و همه برای من دعا کردن آره؟
آره همه هم گریه کردن هم دعا کردن که تو برگشتی مطهره.
-

 
*منم فهمیدم مردها پشت همه ی قد و هیکل مردونه شون و قدرت شون ، یه دل خیلی نازک دارن.

داییم ک همیشه واسه کارهای خیر میدوئه و دور از جون زیر تابوت خیلی ها رو گرفته و کمرش خم نشده ، وقتی میاد دیدن مطهره ، های های گریه میکنه و .
همه گریه میکنن.
حتا امیرعلی داداشم وقتی با مطهره حرف میزنه بغض گلوشو میگیره و صداش میلرزه.
 -

 
حضرت مادر.
دعا کنید صورت مطهره ، جراحی 16 ساعته نخواد.
یا الله مدد.

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آموزش عطر و گوشی ایفون!!! Fernanda چاپ کتاب با انتشارات فرزاد سلیمانیان کانون تبلیغات تمام سرویس ایران گستر آتش نشانان Theology 4 Children Amanda سایت امیراستادهاشمی