نه تنها در وداع تو جدا شد جان من از من
که می آمد صدای ناله های پنج تن از من

از آنجایی که وابسته است جان من به جان تو
جدا کردند سر از تو جدا کردند تن از من

میان معرکه هم زخم هم جان باختن از تو
میان خیمه ها هم سوختن هم ساختن از من

دلم خوش بود با پیراهنت آن هم به غارت رفت
پس از تو رخت بر بسته است شوق زیستن از من

غریبم آنچنان در سرزمین مادری بی تو
که می پرسد نشانی های زینب را وطن از من

ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق
کسی نشنید جز توصیف زیبایی سخن از من

از آن بتخانه ها چیزی نماند آنجا که بر می خاست
طنین تیشهء پیغمبران بت شکن از من

منم حسن ختام باشکوه داستان تو
پس از این اسوه می سازند اساطیر کهن  از من

 شاعر : برقعی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

زيرو بلاگ فروشگاه فوق تخفيف اوا کالا پاراگرافهای خودمانی حکمت ناب شیعی Darla سخنرانی‌های دکتر مرضیه محمدزاده دوربين هاي ديجيتال خرید و فروش و رهن و اجاره